از فجر تا اسکار؛ از اسکار تا کن
قباد این روزهای شهرزاد که با بازی در نقش یک سوپراستار خودش هم تبدیل به سوپراستار شد. او بعد از آن بازهم در نقش یک سوپراستار ظاهر شد و خوش درخشید. این بار نه یک سوپراستار سینما بلکه یک ابرقهرمان ملی به نام شهید عباس بابایی که ضامن آسمانهای ایران در دوران دفاع مقدس بود.
سید شهابالدین حسینی تنکابنی، 14 بهمن 1352 در خانوادهای فرهنگی در تهران متولد شد. در دوران کودکی کم شیطنت نداشت، بهطوری که میگوید: «روزی که به خاطر سربازی سرم را با نمره ۴ اصلاح کردم، دیدم سرم از ۹ ناحیه شکسته است. با توجه به اینکه 4-5 مورد از این شکستگیها را به یاد نمیآورم، باید آنها را به دوران کودکیام نسبت داد.» پس از گذراندن سال اول ابتدایی به خاطر کار مادرش که یک امدادگر بود، به خرمآباد نقلمکان کردند. شهاب 7-8 ساله 2 سال بعدی زندگیاش را دور از تهران نیمه آرام و اکثریت فامیل در یک محیط جنگی گذراند. خاطرات ناراحتکنندهی دوران جنگ از همان روزها به یادش مانده و همینها باعث شد بعد از بازگشتش به تهران احساس غریبی کند و به نقل خودش در کلاس پنجم شاگردی آرام و گوشهگیر باشد. دوران نوجوانیاش حولوحوش خیابان فاطمی گذشت. دیگران نه آنقدر آرام و گوشهگیر بود و نه آنقدر شر. دایره ارتباطاتش بهتدریج گسترش مییافت و درهمان دوران یکی از بهترین دوستانش را به خاطر اعتیاد از دست داد. شهاب که دیپلم انسانی داشت در دانشگاه آزاد برای رشته بازیگری قبول شد اما ازآنجاکه آن روزها بازیگری برایش آنچنان مطرح نبوده منتظر نتایج کنکور سراسری میماند. با قبولی در رشته روانشناسی راهی دانشگاه تهران میشود. آنجا را هم بعد از ۲ سال تحصیل به هوای مهاجرت به کانادا نیمهتمام رها میکند. ما همان ۲ سال میراثی برای او باقی میگذارد که زندگیاش را تغییر میدهد. یکی بازیگری در تئاتر که در دانشگاه آغاز کرده بود و دیگری آشناییاش با «پریچهر». آشنایی همانا و عاشق شدن همانا. شهاب حسینی پس یک سال تلاش ناموفق برای مهاجرت و گذراندن یک دورهی وحشتناک سربازی به میراثش بازمیگردد و حالا آنها جز اصلی زندگیاش شدهاند. یکی بهعنوان حرفه و دیگری بهعنوان همسر.
شهاب حسینی و آغاز راه عاشقی
او که کلاسهای بازیگری استاد سمندریان را در سالهای 71-72 گذرانده بود و در دانشگاه تجربه بازی روی صحنه را پیداکرده بود، با پشتوانهای تقریباً خوب در جهت حرفهای شدن قدم برداشت. از جوانانی که در آن دوران با آنها همبازی بوده پارسا پیروزفر و یوسف تیموری نیز بازیگرانی مطرحی شدهاند. شهاب که حالا 3 سال است با عشق دوران دانشجوییاش، پریچهر ازدواج کرده، فعالیت هنریاش را با گویندگی رادیو در سال 77 از سر میگیرد. سپس با برنامهای به نام اکسیژن که آن روزها خوب هم مخاطب پیدا کرد، برای اولین بار در تلویزیون ظاهر میشود. فعالیتش بهعنوان مجری تلویزیونی با برنامههای «برپا برپا»، «رنگ صبح» و «سایهروشن» ادامه پیدا میکند.
پیش بهسوی سوپراستار شدن
شهاب جوان که بهعنوان یک مجری-بازیگر خوشچهره و پرانرژی در تلویزیون دیدهشده، در سال 79 با سریال «پس از باران» پا به عرصه بازیگری میگذارد. البته در نقش کوتاه. همان نقش کوتاه کار خودش را میکند و شهاب حسینی سال بعد با دو پیشنهاد تلویزیونی و سینمایی روبهرو میشود. سال 80 را با پلیس جوان به تلویزیون و با «رخساره» امیر قویدل به پردههای سینما میرود. به قول خودمان خیلی زود روی غلتک افتاد تقریباً هرسال با 2 الی 3 کار در سینما و تلویزیون دیده میشد. در همان سالهای ابتدایی تجربه بازیگری برای کارگردانان مطرحی مثل تهمینه میلانی، پوران درخشنده و سیروس الوند را پیدا کرد. در سال 82 برای اولین بار، نامزد تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد «جشن خانه سینما» برای بازی در فیلم واکنش پنجم شد. بعد از آنهم دو سال پیاپی در جشنواره فیلم فجر برای باز در فیلمهای «شمعی در باد» و «رستگاری در هشت و بیست دقیقه» نامزد سیمرغ بلورین نقش مکمل بود. سرانجام در سال 87 با سوپراستار آمد، سیمرغ بلورین نقش اول را گرفت، خودش هم سوپراستار شد.87-87 دوران اوج او بود و با آثاری بهیادماندنی همچون سوپراستار، درباره الی، پرسه در مه و دلشکسته پیش از پیش در دل طرفداران سینما جا باز کرد. البته بازی متفاوتش در سریال «مدار صفر درجه» در سال 86 هم قابلستایش است. از همان سالها دیگر دور موفقیتش در جشنوارهها هم روی غلط افتاد. تقریباً هرسال در جشنوارههای مختلف داخلی و بینالمللی جایزه گرفت یا نامزد بود. دریافت تندیس «خرس نقرهای» جشنواره بینالمللی فیلم برلین-2011 برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» و جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «فروشنده» در «جشنواره فیلم کن» از مهمترین آنهاست. در دو سال اخیر نیز با ایفای نقش عماد و قباد در «فروشنده» و «شهرزاد» تحسین همگان را برانگیخته است.
کارگردانی و تهیهکنندگی
شهاب حسینی فعالیتش در سینما را تنها به بازیگری محدود نمیکند و درصدد ساخت اولین فیلم خود بهعنوان کارگردان برمیآید. سال 92 فیلم سینمایی «ساکن طبقه وسط» با کارگردانی شهاب حسینی اکران میشود. او همچنین در این فیلم بهعنوان بازیگر هم حضور دارد و در غالب 38 شخصیت ایفای نقش میکند که خود یک رکورد است. «ساکن طبقه وسط» داستان نویسندهی متفکری است که به دنبال نوشتن پایان جاودان برای داستانش، با اقامت در طبقه میانی یک ساختمان، بر اساس دریافتهایش از زندگیست و در قالب شخصیتهای مختلف یک سفر فلسفی را طی میکند. داستان کارگردانی سوپراستار محبوب به همینجا ختم نمیشود. دومی هم پس از ۴ سال درراه است. او اکنون در حال تولید دومین فیلم سینماییاش با عنوان «ساکنان ناکجاآباد» میباشد.
در سال 94 تولید فیلمی کلید خورد، که ما در آن شهاب حسینی را این بار در نقش تهیهکننده میدیدیم. فیلم «خورشید نیمهشب» به تهیهکنندگی شهاب حسینی و کارگردانی شبیر جهانبخشش شیرازی در سال 96 به اکران درآمد. البته این فیلم متعلق به «مجموعه شهر فرش» میباشد که شهاب حسینی مدیریت فرهنگی آن را به عهده دارد. او علاوه بر بازیگری و تهیهکنندگی، انتخاب بازیگر و بازیگردانی این فیلم را نیز بر عهده دارد.
شهزادهی رؤیای من شاید تویی...
قباد این شعر را خیل قبلتر برای شهرزاد قصه میخواند. البته مزاحی بیش نبود. همینطور که همه میدانید این ترانه یکی از بهیادماندنیترین ترانههای ایرانی است که شنیدن آن با صدای شهاب حسینی خالی از لطف نبود. شهزاده رؤیا در آن زمان خیلی گل کرد و همه صدای دلنشین او را تحسین کردند. البته فعالیت موسیقیایی شهاب حسینی به سالها پیش بازمیگردد. شهاب حسینی به همراه برادرش سید مهدی و چند تن از دوستانشان گروه موسیقی «هفت» را تأسیس کردند. تاکنون چهار مجموعه آلبوم از این گروه منتشر شده است. شهاب حسینی در آلبوم یک و دو به دکلمه پرداخته و در آلبومهای سه و چهار خوانندگی کرده است. هفتسین، وقت رفتن، پرواز، خدا و خداحافظ نام آهنگهایی است که شهاب حسینی در آلبوم شماره 3 گروه هفت خوانندگی کرده. او همچنین در آلبوم شماره چهار آهنگهای پریچهر، آشنای غریب و بدرود را خوانندگی کرده است.
تئاتر منزلگاه اول
از میراثی که دوران کوتاه دانشگاه برای شهاب حسینی بهجا گذاشته بود صحبت کردیم. در آن سالها او در نمایشهای «کرانه باد» و «افسانه» به کارگردانی مینا ابراهیمزاده، ایفای نقش کرد. شهاب حسینی هنوز از تجربه و خاطره آن روزهای دانشگاه تهران بهعنوان یکی از مفیدترین و لذتبخش لحظات زندگیاش یاد میکند. بعد از غیبت طولانی در تئاتر او در سال 87 با «کرگدن» به روی صحنه بازگشت. باآنکه شهاب حسینی به دلیل مشغلههای سینماییاش فقط توانست به مدت دو هفته در کنار فرهاد آییش و تیمش سر تمرینها حاضر شود، در زمان اجرا نشان داد که بهخوبی از پسکار درآمده. شهاب حسینی پسازآن در سال 91 در نمایش «ملاقات» که کار مشترک خودش و احمد ساعتچیان بود بازی کرد. در سال 96 با «اعتراف» او هم نوشت، هم کارگردانی کرد هم بازیگری. نمایش «اعتراف» آخرین کار تئاتری او تا این زمان است که البته احمد ساعتچیان در این نمایش هم با او همکاری داشته است. در «اعتراف» شهاب حسینی در نقش یک تبهکار در مقابل علی نصیریان به ایفای نقش میپردازد.
کافه هنر
شهاب حسینی شغل دیگری هم دارد که به گفته خودش در آنهم بهاندازه سینما جدی است. او کافه هنر را به همیاری همسرش اداره میکند و بیشتر اوقات غیر سینماییاش را در این کافه میگذراند. شهاب حسینی میگوید یکی از دلایلش برای روی آوردن به این شغل تعامل با مردم است. کافه هنر لواسان که توسط خود شهاب حسینی، طراحیشده حالا تبدیل به پاتوق کوچکی برای هنرمندان سرشناس شده است.
شبه حواشی
شاید کمتر کسی را بتوان پیدا کرد که با این حجم از محبوبیت و شهرت از آتشداغ حوادث در امان مانده باشد. شهاب حسینی اما به نظر من جزو آن دسته از سلبریتی هاست. البته اکثر سایتها و وبلاگها از برخی فعالیتهای او بهعنوان حواشی یادکردهاند که ما هم طبق سنت، این فعالیتها و اتفاقات را در قسمت حواشی میآوریم. مثلاً شهاب حسینی هم مثل خیلی(هنرمند) های دیگر در انتخابات سال 88 موضعش را برای مردم مشخص کرد و به حمایت از میرحسین موسوی پرداخت. یا بعد از دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد از فستیوال «کن» جایزهاش را به مردم ایرانزمین و بعدازآن به منجی بشریت «حضرت مهدی (ع)» تقدیم کرد که این اقدام او موردتوجه مطبوعات ایران و جهان قرار گرفت؛ و اما مورد دیگر، متنی است که شهاب حسینی در صفحه شخصی اینستاگرامش در واکنش به متن توهینآمیز نشریه یالثارات نسبت هنرمندان، به اشتراک گذاشت.